روز دیدارمان کی فرا خواهد رسید ؟؟؟
همان روز را می گویم که در آسمانها به پرواز در خواهم آمد .
همان روز را می گویم که با ماهیان دریاها نغمه عشق را زمزمه خواهم کرد .
همان روز را می گویم که همراه رودها جاری خواهم شد .
همان روز را می گویم که چون قطره ای بارن مهرت را بر سرم ارزانی خواهی داشت .
همان روزی را می گویم که آغوشت را چون مادری از طفل جدا مانده برایم بگشایی .
همان روزی را می گویم که مرا تا به کهکشانها خواهی برد .
همان روزی را می گویم که خواهم بر پایت سجده زنم و خواهم دیگر ترکم نکنی.
همان روزی را می گویم که خواهم در آغوشت جای گیرم تا دیگر نتوانی تنهایم گذاری .
همان روزی را می گویم که خواهم در دریای مهرت چنان غرق شوم که نخواهی ردم کنی.
همان روزی که تو تاجی از مهر بر سرم خواهی نهاد .
همان روزی که تو دنیایی از مهر و محبت تقدیمم می کنی .
همان روزی که دروازه شهر عشق را بر قلبم باری دیگر خواهی گشود .
پس بگو روز دیدارمان کی فرا خواهد رسید ای نامهربان ترین ؟؟؟
در آرزوی لحظه ای دیدارم بازآ........................
عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر؛ویا بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا.
دنیا تاتر عشق است .
ممنون که بهم سرزدی